حمام

سلام هستی من، گل مریمم، هر وقت من و بابا شما رو میبریم حموم موقع شستن موهای قشنگت کلی گریه میکنی، البته میدونم اکثر نی نی کوچولوها گریه میکنن، ولی خوب من و بابایی طاقت دیدن گریه هاتو نداریم. خوشحالم ماشاالله داری بزرگ میشی، شاید حمام کردنت راحت تر بشه وقتی بتونی تویه وان بشینی و با اسباب بازی سرگرم بشی، حمام برای تو  الهه نازم شیرین تر میشه، هیچ وقت یادم نمیره اولین بار که بردیمت حموم  چه تجربه جالبی بود. قبل از مرخص شدنمون از بیمارستان یه خانم دکتر مهربون که منخصص اطفال بود اومد و کلی روش حموم کردن بی بی رو یه ما یاد داد بعد که اومدیم خونه بابا میخواست به اون روش شما رو حموم کنه، ولی من اصرار به روش قدیمی که مادربزرگا واسه اولین بار نی نی رو حموم میکردن داشتیم که نا گفته نمونه هنوز هم معتقدم همین روش بهترین روشه، اونی که خانم دکتر بهمون یاد داد بیشتر واسه موقعی که بتونی بشینی یه نظرمن کاربردداره. خلاصه ما هم بی تجربه اول بابا شروع کرد به روشی که خانم دکتر گفت شما رو حموم کرد وسطاش دید سخته و شما داری بیقراری میکنی و منم ناراحت همش احساس می کردم وجودم داره جه سختی میکشه زدم زیر گریه و اینجور شد که بابا شروع کرد به روش قدیمی خودمون شما رو حموم کرد.خیلی دوست دارم دخملی شدی لحظه لحظه نفسم و عمر