نمی دونم چکار کنم
سلام هستی من الان که این پست رو مینویسم شما خوابیدی البته این چند روز حسابی خسته شدی و بخاطر گرمی هوا و شرجی بودنش خیلی اذیت شدی و امروز خیلی بی تاب. عزیزم خیلی نگرانم ما روز شنبه از مکزیکو به سمت فرانکفورت آلمان پرواز داریم مسیر بسیار طولانی هستش دقیقا 11 ساعت و 50 دقیقه بر فراز اقیانوس اطلس پرواز داریم موقع اومدن من که حسابی اذیت شدم و یه کوچولو هم میترسیدم حالا که شما هستی خیلی نگرانم خدا کمک کنه شما اذیت نشی؛ خسته نشی واقعا نمیدونم چکارکنم، بعد که انشاالله به سلامتی برسیم ایران ما مجبوریم بمونیم خونه مامی جون تا بابایی بره کاراش رو انجام بده تا انشاالله بعدش بتونه از پایان نامه اش دفاع کنه، از طرفی من هم باید حسابی به درسام برسم و کارای ناتموم رو انجام بدم، آخی دخترم درس خوندن در عین لذت بخش بودن ولی بسیار سخته، الان من و بابا باید از مراحل رشد و تکاملی شما لذت ببریم ولی بابا مجبوره بره دانشگاه، منم مجبورم در طول روز چند ساعتی به درسام برسم مامانی میترسم بیشتر در دل کنم روی شما اثر منفی بذاره ولی بدون من و بابا خیلی سختی کشیدم و فعلا هم باید بکشیم و تو عزیزترین هم شدی پایه سختی ما تا بتونیم به یک تعادل برسیم.
نمونه دیگه از هنر عکاسی مامان *غروب آفتاب سواحل باخا کالیفرنیاسور*
پوشش گیاهی غالب در اینجا گونه کاکتوس هستش، این هم عکس دنیای من در کنار کاکتوس