یه مامان گرفتار
سلام به همه دوستای خوبم اول از همتون معذرت میخوام که خیلی دیر بهتون سرمیزنم دوم از همه شما سپاسگزارم که جویای حال ما هستید. دلیل غیبتهای طولانی من، اینه که ما چون تویه شهر غریب هستیم و کسی رو ندارم آترینا جون رو کمکمون بگیره از طرفی هم بابای آترینا مشغول کارای درسیش بود و مرتب در رفت و آمد،آترینا نفسم هم دیگه بزرگ شده و یه عالمه کار ، دیگه هیچ وقتی واسمون نمیذاره، من و بابای آترینا هم هنوز نتونستیم، بپذیریم پرنسسمون رو بذاریم مهد کودک، در نتیجه از صبح تا شب فقط باید تحرک داشته باشیم و من و بابایی آترینا جوری برنامه ریزی کنیم ،که منم بتونم به کارام برسم خلاصه اینکه دیگه جونی واسم نمیونه بیام پست بذارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی