تغییرات پرنسس زیبای مامان و بابا
نفس من اصولا چهار دست و پا راه نرفتی و حول و حوش 9 ماهگی شروع کردی به راه رفتن و در 10 ماهگی به مدت یک هفته چهار دست و پا رفتی و بعدش انگار پشیمون شده باشی دیدی بهتره راه بری، ولی هنوز کامل تعادل نداری.وقتی باباییت میره دنبال کارای درسیش و ما چند روز تنهاییم افسرده میشی از نوع اساسیش، یه بار تا بابات از راه رسید دستشو گرفتی بعد هم دست منو گرفتی و با کلی ذوق ساعت 1 نصف شب ما رو بردی اتاقت و اسباب بازیهاتو نشون میدادی، عمرم تا قبل از تولدت بابا و ماما و م به دایی احسان جونت که خیلی دوسش داری میگفتی ولی بعد شروع کردی بهمه چی گفتی ام حالا هم بهمه چی میگی ابه دیگه ماما و بابا نمیگی فقط وقتی بابایی نیستش میگی بابا. لب تابای ما و عینکامون از دست شما در امان نیستن وسایل داخل کابینت، در فریزر ، وسایل داخله بوفه همه چی رو بر داشتیم تا درب ورودی هم باز میمونه یهو میری بیرون شیطونی هات خیلی زیباست با اشاره دست کامل همه چیز رو به ما میفهمونی، فدات بشم که یک پرنسس واقعی هستی خیلی زیبا و دوست داشتنی
کلا وسایل تزئنی و ظرفای بوفه رو برداشتیم تا خانم گلمون راحت باشه