آرامش خاطر در کنار باباجون
سلام الهه نازم ، گل مریم بابایی، دیروز من و بابا شما رو برای چکاپ ماهیانه بردیم بیمارستان سالواتیرا، موقعی که روی تخت آقای دکتر داشت گلمو معاینه میکرد، با چشمای قشنگت فقط به باباجونت نگاه میکردی انگار حضورش در کنارت بهت احساس آرامش میداد و مثل سری پیش بیقراری نمیکردی، بابا جونتم کلی ذوق میکرد و تا آخرشب هی میگفت دیدی دخملم منو میشناسه وقتی پیششم احساس آرامش داشت و همش منو نیگا میکرد. قربونت برم که هزار ماشاالله روز به روز شیرین تر میشی ، عروسک خشمل منو بابایی جیگرتو بخورم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی